شعر عاشقانه

آسمان چشمانت را برای کسی که نگاهت را نمی فهمد ابری نکن . ما که می ترسیم از هجرت دوست ، کاش می دانستیم روزگاری که به هم نزدیکیم چه بهایی دارد ، کاش می دانستیم که سفر یعنی چه و چرا مرغ مهاجر وقت پرواز به خود می لرزد . ماه من پرده از آن چهره ی زیبایت بردار تا فلک لاف نیاید که چه ماهی دارد . دوست و دست بسیار است ولی دست دوست اندک ! شعر عاشقانه نمی نویسم ، چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی ! حرف نمی زنم ، چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی ! نگاهت نمی کنم ، چون تو اصلا نگاهم را نمی بینی ! صدایت نمی زنم ، زیرا اشک های من برای تو بی فایده است ! فقط می خندم ، چون تو در هر صورت می گویی من دیوانه ام . عشق ، خطای فاحش فرد در تمایز یک آدم معمولی از بقیه ی آدم های معمولی است .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

شنبه 21 تير 1393برچسب:, | 13:50 | تیموررضائی شهریور |